تصور کنید، نه در آسمان شب، بلکه در روز روشن، به بالا مینگرید و به جای یک نقطه نورانی، یک کره عظیم و تپنده را میبینید. سازهای که تمام انرژی خورشید را به تسخیر خود درآورده است. این تصویری از یک «کره دایسون» (Dyson Sphere) است.
برای درک عظمت این رویای دست یافتنی، ابتدا باید جایگاه خود را در کیهان بشناسیم.
مقیاس کارداشف: نردبانی به سوی کیهان
در سال ۱۹۶۴، ستارهشناس روسی، نیکولای کارداشف، مقیاسی برای طبقهبندی تمدنهای هوشمند بر اساس میزان مصرف انرژی آنها ارائه داد. این مقیاس، یک نقشه راه برای جاهطلبی یک گونه است:
تمدن نوع اول (Type I): تمدنی که قادر است تمام انرژی موجود در سیاره مادری خود را استفاده و ذخیره کند. این سطح از پیشرفت به معنای بهرهبرداری کامل از تمام منابع انرژی تجدیدپذیر مانند خورشید، باد، انرژی زمینگرمایی و اقیانوسها است. یک تمدن نوع اول نه تنها از انرژی پدیدههای طبیعی بهره میبرد، بلکه توانایی کنترل آنها را نیز دارد؛ برای مثال میتواند الگوهای آبوهوایی را مدیریت کرده یا از وقوع زلزلهها و طوفانها جلوگیری کند. ما هنوز به این مرحله نرسیدهایم. کارل ساگان در دهه ۱۹۷۰ با مقایسه مصرف انرژی جهانی آن زمان با این آستانه، جایگاه بشریت را حدود نوع ۰.۷ تخمین زد. این عدد نشان میدهد که برای رسیدن به وضعیت نوع اول، هنوز راه درازی در پیش داریم.
تمدن نوع دوم (Type II): یک تمدن نوع دوم به ستاره خود تسلط یافته و میتواند کل انرژی خروجی آن ستاره را مهار و مصرف کند. برای رسیدن به این هدف، چنین تمدنی ممکن است به ساخت اَبَرسازهها (Megastructures) روی بیاورد. مشهورترین ایده در این زمینه، کره دایسون (Dyson Sphere) یا ازدحام دایسون (Dyson Swarm) است؛ یک پوسته یا مجموعهای از ماهوارههای غولپیکر که یک ستاره را به طور کامل احاطه کرده و تمام انرژی آن را جذب میکنند. انرژی در دسترس این تمدن میلیاردها برابر بیشتر از تمدن نوع اول است.
تمدن نوع سوم (Type III): این تمدن به سطحی از پیشرفت رسیده که میتواند انرژی را در مقیاس کل کهکشان میزبان خود کنترل کند. چنین تمدنی بر انرژی میلیاردها ستاره، و حتی شاید پدیدههای کیهانی دیگری مانند سیاهچالهها، مسلط است. یک تمدن نوع سوم احتمالاً توانایی سکونت و کنترل منظومههای ستارهای متعدد در سراسر کهکشان را دارد و آزادانه در فضا سفر میکند. این مفهوم، که در حال حاضر بیشتر به داستانهای علمی-تخیلی شباهت دارد، اوج تکامل یک تمدن در مقیاس کیهانی را به تصویر میکشد.
ساختن یک کره دایسون، جهش بشریت از یک گونه سیارهای به یک گونه ستارهای است. این پروژه نیازمند منابعی در مقیاس سیارهای (مانند استخراج کامل سیاره عطارد به دلیل نزدیکی به خورشید و غنی بودن از فلزات)، همکاری بیوقفه میلیونها متخصص در طول چندین نسل، و یک چشمانداز واحد و تزلزلناپذیر است.
پس چرا با وجود امکانپذیری تئوریک آن، حتی اولین قدمها را برای چنین آیندهای برنمیداریم؟ پاسخ در سیستمعامل اجتماعی منسوخ ما نهفته است.
لویاتانِ حاضر در اتاق: دولت-ملت به مثابه ترمز پیشرفت
توماس هابز، فیلسوف قرن هفدهم، دولت را به لویاتان تشبیه کرد؛ یک هیولای قدرتمند که برای ایجاد نظم، انحصار خشونت را در دست میگیرد. دولت-ملتهای امروزی، وارثان این لویاتان هستند. آنها برای مدیریت جوامع کشاورزی و صنعتی قرون گذشته طراحی شدهاند، نه برای هدایت یک تمدن بینسیارهای. مشکلات ناشی از این است که:
دولتها در چرخههای انتخاباتی ۴ یا ۸ ساله فکر میکنند. یک سیاستمدار به دنبال پیروزی در انتخابات بعدی است، نه پایهگذاری پروژهای که نتیجهاش ۲۰۰ سال بعد مشخص میشود. ساخت کره دایسون یک پروژه چند نسلی است و با منطق سود فوری سیاسی همخوانی ندارد.
ساختار روابط بینالملل بر اساس رقابت و بیاعتمادی بنا شده است. کشورها تریلیونها دلار صرف ساخت سلاحهایی میکنند که هدفشان نابودی یکدیگر است. منابعی که میتوانست صرف ساخت اولین حلقه از یک Dyson Swarm شود، درگیر جنگهای نیابتی، تحریمهای اقتصادی و مسخرهبازیهای ژئوپلیتیکی میشود. در این بازی، پیروزی یک طرف به معنای شکست طرف دیگر است و همکاری واقعی در مقیاس جهانی تقریباً غیرممکن است.
لویاتانها ذاتاً کند، محتاط و مقاوم در برابر تغییرات رادیکال هستند. تصور کنید برای استخراج منابع از سیاره عطارد، به تأیید کدام سازمان ملل یا شورای امنیت نیاز است؟ قوانین فضایی، قوانین مالکیت بینسیارهای، و هزاران مانع بوروکراتیک دیگر، هرگونه پروژه بزرگ مقیاس را قبل از شروع، فلج میکنند.
این لویاتانها، با تمام قدرتشان، ما را در یک گودال جاذبه سیاسی و فرهنگی نگه داشتهاند که فرار از آن، از فرار از جاذبه زمین دشوارتر است.
راه فرار: الهام از دولت شبکهای (The Network State)
بالاجی سرینیواسان در کتاب خود، The Network State، یک آلترناتیو رادیکال برای این بنبست ارائه میدهد. او استدلال میکند که آینده متعلق به جوامعی است که نه بر اساس جغرافیای تصادفی تولد، بلکه بر اساس اراده آگاهانه و ایدئولوژی مشترک شکل میگیرند.
یک دولت شبکهای با یک ایده یا هدف بزرگ شروع میشود. جامعهای آنلاین و بینالمللی از افرادی که به آن هدف باور دارند شکل میگیرد. این جامعه از طریق ابزارهای دیجیتال (مانند ارزهای دیجیتال و قراردادهای هوشمند) اقتصاد خود را میسازد و توانایی خود را برای اقدام جمعی اثبات میکند. در نهایت، این جامعه آنقدر قدرت و ثروت جمع میکند که میتواند قطعاتی از زمین را در دنیای فیزیکی خریداری کرده و به دنبال شناسایی دیپلماتیک به عنوان یک کشور واقعی برود. حال این ایده را در مقیاس کیهانی به کار ببریم:
-
هدف متعالی: به جای یک هدف سیاسی یا مذهبی، فرض کنید هدف یک دولت شبکهای «تبدیل بشریت به یک تمدن نوع دوم» باشد. این یک هدف وحدتبخش، غیرسیاسی و الهامبخش است که بهترین مغزها و مشتاقترین افراد را از سراسر جهان جذب میکند.
-
فراتر از مرزها: اعضای این جامعه میتوانند در هر کجای دنیا باشند. ملیت، نژاد و مرزهای جغرافیایی بیاهمیت میشوند. تنها چیزی که اهمیت دارد، تعهد به ماموریت مشترک است.
-
اقدام جمعی هوشمند: این جامعه به جای اتکا به بوروکراسی دولتی، از مکانیزمهای غیرمتمرکز برای تأمین مالی و مدیریت پروژه استفاده میکند. پروژهای مانند ساخت اولین ماهوارههای خورشیدی در مدار عطارد میتواند از طریق یک سازمان خودگردان غیرمتمرکز (DAO) و با سرمایهگذاری جمعی جهانی کلید بخورد.
یک دولت شبکهای که حول محور ساختن آیندهای ستارهای شکل گرفته باشد، از بازیهای مسخره سیاسی دولت-ملتها آزاد است. دغدغه آن انتخابات بعدی نیست، بلکه تکمیل فاز بعدی پروژه در ۵۰ سال آینده است. منابع آن صرف جنگ نمیشود، بلکه صرف تحقیق و توسعه و ساخت میشود. این یک سیستمعامل اجتماعی جدید برای گونهای است که میخواهد از گهواره خود فراتر رود.
انتخاب میان ستارهها و سنگها
ما در یک دوراهی تاریخی ایستادهایم. پتانسیل علمی و فنی برای رسیدن به آیندهای درخشان و تقریباً نامحدود را داریم. میتوانیم گونهای باشیم که بر انرژی ستارهاش مسلط میشود، فقر انرژی را برای همیشه ریشهکن میکند و راه را برای سفرهای میانستارهای باز میکند.
اما مانع اصلی، نه فیزیک و مهندسی، بلکه روانشناسی و جامعهشناسی ماست. ما اسیر سیستمهایی هستیم که ما را تشویق میکنند به جای نگاه کردن به ستارهها، به یکدیگر سنگ پرتاب کنیم. تا زمانی که هویت ما توسط مرزهای روی نقشه تعریف شود و بزرگترین دستاورد ما پیروزی در یک مناقشه سیاسی کوتاهمدت باشد، رویای کره دایسون تنها در صفحات کتابهای علمی-تخیلی باقی خواهد ماند.
شاید وقت آن رسیده که از لویاتانها فراتر رویم. شاید زمان آن رسیده که جوامعی بسازیم که نه بر اساس گذشته، بلکه بر اساس آیندهای که میخواهیم خلق کنیم، متحد شوند. در هر صورت این انتخاب ماست که یا برای همیشه در این گودال جاذبه سیاسی با هم بجنگیم، یا با هم متحد شویم و به سوی ستارهها پرواز کنیم.
ویدیو جذاب برای آشنایی بیشتر با مفهوم کره دایسون: