جهان ما بر پایهی دو نوع از حقیقت بنا شده است، حقایق عینی که در قلمرو علم و تکنولوژی قرار دارند و حقایق بینالاذهانی که ایدئولوژیها، اسطورهها و روایتهای سیاسی را شکل میدهند. قوانین نیوتن، فرمول E=mc^2 انیشتین یا اصول ترمودینامیک، نمونههایی از دسته اول هستند. این قوانین به فرهنگ، زبان یا جغرافیای خاصی تعلق ندارند.
یک مهندس در توکیو، یک فیزیکدان در کپنهاگ و یک برنامهنویس در سیلیکونولی، همگی بر پایهی اصول یکسانی عمل میکنند. دلیل این پایداری روشن است: سودمندی و قابلیت اثباتپذیری.
زبان جهانی مبتنی بر واقعیت
۱. قابلیت ابطالپذیری: به قول کارل پوپر، فیلسوف علم، یک نظریه علمی باید به گونهای باشد که بتوان آن را از طریق آزمایش و مشاهده رد کرد. قوانین نیوتن تا زمانی معتبر بودند که پدیدههای جهان ما را بهخوبی توصیف میکردند. اما با ظهور نسبیت انیشتین که مشاهدات دقیقتری (مانند رفتار نور در سرعتهای بالا) را توضیح میداد، دامنه اعتبار قوانین نیوتن محدود شد، اما هرگز تحریف نشد. علم خود را تصحیح میکند، نه تحریف. این یک فرآیند تکاملی است، نه یک بازی قدرت.
۲. تکرارپذیری: هر آزمایش علمی باید توسط دیگران قابل تکرار باشد. اگر دانشمندی در آلمان ادعای کشف یک پدیده جدید را بکند، دانشمندان در سراسر جهان باید بتوانند با پیروی از همان روش، به نتایج مشابهی دست یابند. این سازوکار، از ورود سلیقه شخصی، تقلب و خطاهای فردی به بدنه دانش علمی جلوگیری میکند.
۳. سودمندی عینی و ملموس: مهمترین دلیل پایداری حقایق علمی، سودمندی مستقیم آنهاست. پلی که بر اساس اصول فیزیک و مهندسی ساخته میشود، فرو نمیریزد. دارویی که بر پایهی بیوشیمی تولید میشود، بیماری را درمان میکند. ماهوارهای که با اتکا به قوانین حرکت و گرانش به فضا پرتاب میشود، در مدار خود قرار میگیرد. جوامعی که این حقایق را نادیده بگیرند یا تحریف کنند، به سرعت از رقبای خود عقب میمانند. بقا و پیشرفت یک جامعه به درک صحیح و استفاده درست از این قوانین وابسته است. نمیتوان با رأیگیری یا تبلیغات، جاذبه زمین را تغییر داد. واقعیت، داور نهایی است.
۴. زبان جهانی ریاضیات: علم با زبان ریاضیات سخن میگوید. این زبان، دقیق، بدون ابهام و فارغ از بار عاطفی و فرهنگی است. عدد پی (π) در همه جای جهان یکسان است و معادلات دیفرانسیل در هر فرهنگی به یک شکل حل میشوند. این زبان مشترک، امکان انتقال دقیق و بدون واسطه مفاهیم را فراهم میآورد و جایی برای تفسیرهای متعدد باقی نمیگذارد.
اما قدرت این زبان تنها در دقت آن نیست، بلکه در بیطرفی مطلق آن نهفته است. ریاضیات و کد، هیچ تمایزی میان افراد قائل نمیشوند. یک الگوریتم، فقیر و غنی، دوست و دشمن، یا شاه و رعیت نمیشناسد. منطق If X, then Y برای همه یکسان عمل میکند. این همان نقطه گسست بنیادین با سیستمهای انسانی است.
تا زمانی که یک پادشاه، یک حاکم یا یک سیستم سیاسی، این قدرت را داشته باشد که ذرهای تمایز در شرایط خاص قائل شود — حتی اگر از روی دلسوزی یا مصلحت باشد — در را برای فساد، بیعدالتی و تکرار بیپایان چرخههای تاریخ باز گذاشته است. قانون برای نزدیکان قدرت ممکن است متفاوت از یک شهروند عادی اجرا شود و همین یک استثنای کوچک، کل سیستم را بیاعتبار میکند.
If you allow the government to break the law for an "Emergency" they will create "Emergencies" to break the law.
— illuminatibot (@iluminatibot) September 23, 2025
قدرت و محدودیتهای زبان بیطرف
این ایده که سنگ بنای فلسفهی دولت شبکهای است، هم بسیار قدرتمند و امیدوارکننده است و هم چالشهای عمیق خودش را دارد. زیبایی آن در رویای یک سیستم کاملاً مبتنی بر منطق است که در آن فساد از طریق استثنا قائل شدن، ناممکن میشود. این یک جهش از دنیای اعتماد به انسانها به دنیای اعتماد به منطق است.
اما این مدینه فاضله منطقی، با یک پرسش بنیادین و چالشبرانگیز روبرو میشود: چه کسی کد را مینویسد؟ اینجاست که شبح درون ماشین پدیدار میشود.
الگوریتمها توسط انسانها نوشته میشوند و انسانها سوگیری دارند. یک برنامهنویس ممکن است ناخودآگاه، پیشفرضهای فرهنگی یا شخصی خود را در منطق کد وارد کند و سیستمی که با دادههای تبعیضآمیز تاریخی آموزش دیده باشد، با دقت ریاضی، همان تبعیضها را جاودانه خواهد کرد.
دنیای واقعی پر از موارد خاکستری است که پیشبینی آنها در کد تقریباً غیرممکن است. یک سیستم کاملاً خشک و منطقی ممکن است در مواجهه با یک شرایط انسانی خاص، تصمیمی بگیرد که از نظر فنی درست، اما از نظر اخلاقی فاجعهبار باشد.
این سیستم، قدرت را از سیاستمداران میگیرد و آن را به دست گروه جدیدی میدهد: معماران سیستم. این فقط یک جابجایی قدرت است، نه حذف آن.
بنابراین، شاید بهتر باشد که ریاضی و کد را نه یک ناجی ، بلکه یک ابزار فوقالعاده قدرتمند برای توانمندسازی ببینیم. آنها نمیتوانند انسانیت را به کلی از مخمصههایش نجات دهند، چون منشأ این مخمصهها در خود ماست. اما میتوانند با ایجاد سیستمهای شفافتر، هزینه فساد و تبعیض را به شدت بالا ببرند. آیندهی مطلوب، احتمالاً یک سیستم ترکیبی خواهد بود که در آن از قدرت کد برای اجرای بیطرفانه قوانین استفاده میکنیم، اما همزمان، یک لایه نظارت قوی برای بازبینی مداوم کدها و مدیریت موارد استثنایی حفظ میکنیم. کد ما را از نیاز به اخلاق و حکومتداری خوب بینیاز نمیکند؛ بلکه ابزاری در اختیار ما میگذارد تا این مفاهیم را بهتر و عادلانهتر از همیشه پیادهسازی کنیم.
وقتی حقیقت قربانی قدرت میشود
در سوی دیگر این طیف، ایدئولوژیهای سیاسی قرار دارند. مفاهیمی چون «عدالت»، «آزادی»، «برابری» یا «ملیت» برخلاف قوانین فیزیک، تعاریف ثابتی ندارند. این مفاهیم، تولیدات اجتماعی هستند که معنای آنها در بستر تاریخ، فرهنگ و مبارزات قدرت شکل میگیرد. دلایل تحریفپذیری ایدئولوژیها متعدد و پیچیده است.
هیچ آزمایشگاه یا ابزار دقیقی برای اندازهگیری عدالت یا آزادی وجود ندارد. یک سیاستمدار میتواند ادعا کند که سیاستهایش منجر به رفاه عمومی میشود، در حالی که گروهی دیگر همان سیاستها را عامل ظلم و نابرابری بدانند. از آنجایی که معیار مشخصی برای داوری وجود ندارد، هر گروهی تلاش میکند روایت خود را به عنوان حقیقت تحمیل کند.
ایدئولوژیها به هویت فردی و جمعی ما گره خوردهاند. ما خود را با برچسبهایی چون لیبرال، محافظهکار، سوسیالیست یا ناسیونالیست تعریف میکنیم. این هویتها، منافع گروههای خاصی را نمایندگی میکنند. در نتیجه، مبارزه بر سر ایدئولوژی، در واقع مبارزه بر سر قدرت، منابع و منزلت اجتماعی است. در این میدان نبرد، حقیقت اولین قربانی است. تاریخ بازنویسی میشود، آمار دستکاری میشود و مفاهیم از معنای اصلی خود تهی میشوند تا در خدمت اهداف یک گروه خاص قرار گیرند.
برخلاف زبان دقیق ریاضی، زبان سیاست سرشار از ابهام، استعاره و کلمات چندپهلو است. سیاستمداران، استادان استفاده از زبان برای برانگیختن احساسات، سادهسازی مسائل پیچیده و ساختن یک چارچوب روایی هستند که در آن «ما» خوب و «آنها» بد هستند. روایتها، بیش از آنکه به دنبال توصیف واقعیت باشند، به دنبال بسیج تودهها و مشروعیتبخشی به قدرت هستند. به همین دلیل است که یک رویداد تاریخی واحد، مانند یک انقلاب یا یک جنگ، میتواند دهها روایت متضاد و تحریفشده داشته باشد.
نمونه آن را میتوان در «جنگ بزرگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل» دید؛ جنگی که پس از پایانش، هیچکس نفهمید چه کسی پیروز شد. در یک سو، رسانهها از پاسخ دندانشکن و سیلی سخت به دشمن صهیونیستی میگفتند. در سوی دیگر، طرف مقابل از گنبد آهنین ۹۹.۹٪ موفق و خسارات ناچیز به چند انبار علوفه سخن میگفت و همزمان جشن پیروزی میگرفت. در این میان، مردم عادی مانده بودند که بالاخره ما پیروز شدیم یا آنها؟ بیشتر خسارت دیدیم یا دیدند؟ گویی حقیقت، اولین شهید این جنگ ۱۲ روزه بود که در میان هیاهوی روایتها، بیسروصدا به خاک سپرده شد و هر دو طرف با جام قهرمانیِ روایت خود، دور افتخار زدند!
یک ایدئولوژی برای اینکه بتواند در شرایط متغیر تاریخی و اجتماعی به حیات خود ادامه دهد، باید انعطافپذیر باشد. این انعطافپذیری اغلب به معنای تحریف اصول اولیه است. مفاهیم بنیادی یک مکتب فکری ممکن است در طول زمان به گونهای تفسیر شوند که با اهداف رهبران جدید سازگار باشند. این تکامل، در عمل مرز باریکی با تحریف و اپورتونیسم دارد.
وقتی تکنولوژی به کمک حقیقت میآید
تکنولوژیهایی مانند بلاکچین میتوانند به عنوان یک لنگر حقیقت عمل کنند. یک تراکنش ثبتشده بر روی بلاکچین، یک حقیقت تغییرناپذیر و قابل تأیید برای همگان است. این شبیه به یک حقیقت علمی است: عینی، قابل تکرار و مستقل از نظر و سلیقه افراد. این پدیده را میتوان به حوزههای دیگر تعمیم داد. یک دولت شبکهای ایدهآل، جامعهای است که حول یک هدف مشترک و مجموعهای از حقایق مورد توافق شکل میگیرد که به صورت رمزنگاریشده قابل تأیید هستند.
این دیدگاه، تمایز میان علم و سیاست را برجستهتر میکند. در حالی که سیاست سنتی در دنیای روایتهای تحریفپذیر زندگی میکند، جوامع آینده ممکن است بر پایهی سیستمهایی بنا شوند که حقیقتسنجی و شفافیت در هستهی آنها قرار دارد. این جوامع، از حقایق عینی سود میبرند و بنابراین سازوکارهایی برای حفظ و انتقال بدون تحریف آنها ایجاد میکنند.
در دادگاه تاریخ: از حقیقت علم تا روایت سیاست
تاریخ مملو از نمونههایی است که این دوگانگی علم و سیاست را به تصویر میکشد:
علم: کلیسا میتوانست گالیله را به دلیل حمایت از نظریه خورشید مرکزی محاکمه و مجبور به توبه کند، اما نمیتوانست حرکت سیارات را تغییر دهد. واقعیت نجومی، مستقل از ایدئولوژی دینی، کار خود را میکرد و در نهایت، این علم بود که پیروز شد.
برای کسانی که به این نبرد دراماتیک بین علم ممنوعه و دکترینهای جزمی علاقهمند هستند، تماشای انیمه Orb: On the Movements of the Earth به شدت پیشنهاد میشود.
این اثر، داستان تکاندهندهی افرادی را در اروپای قرن پانزدهم روایت میکند که مخفیانه و با به خطر انداختن جان خود، حقیقتِ گردش زمین به دور خورشید را مطالعه میکنند. این انیمه به زیبایی نشان میدهد که چگونه اشتیاق برای درک حقیقت میتواند در برابر وحشیانهترین سرکوبها مقاومت کند و چرا در نهایت، هیچ قدرتی توانایی خاموش کردن نور علم را برای همیشه ندارد.
ایدئولوژی: به تاریخ قرن بیستم نگاه کنید. مفاهیم مارکسیسم در دستان لنین، استالین و مائو به گونههای کاملاً متفاوتی تفسیر و تحریف شد که اغلب با اصول اولیه آن در تضاد بود. هر کدام از این رهبران، روایت خود را از کمونیسم واقعی ارائه میدادند و میلیونها نفر را قربانی این تحریفها کردند. به همین ترتیب، مفهوم دموکراسی در بلوک شرق و غرب معانی کاملاً متضادی داشت و هر دو طرف دیگری را به تحریف و سوءاستفاده از این مفهوم متهم میکردند.
آینده حقیقت در گرو چیست؟
تمایز میان پایداری حقایق علمی و شکنندگی ایدئولوژیهای سیاسی، یک واقعیت بنیادین در تاریخ بشر است. علم به دلیل سودمندی عینی، قابلیت اثباتپذیری و زبان جهانیاش، یک سیستم خوداصلاحگر است که در برابر تحریف مقاومت میکند. در مقابل، سیاست عرصهی نبرد روایتها برای کسب قدرت است؛ جایی که مفاهیم، ابزارگونه هستند و حقیقت اغلب اولین قربانی است.
الهامگیری از ایدههایی مانند دولت شبکهای به ما یادآوری میکند که شاید آینده جوامع بشری در گرو یافتن راههایی برای نزدیکتر کردن حوزه عمومی و سیاست به قلمرو حقایق قابل تأیید باشد. همانطور که جوامع از قوانین نیوتن برای ساختن آسمانخراشها سود میبرند، شاید بتوانند از تکنولوژی و تفکر علمی برای ساختن سیستمهای اجتماعی شفافتر، کارآمدتر و مقاومتر در برابر تحریف بهرهمند شوند.